Nariman Sadri

انسان خداگونه

چند هفته ای درگیر کرونا شدم و هنوز سرفه های کلافه کننده اش دست از سرم برنداشته اند. برای همین وقفه ای در نوشتارهایم رخ داد.

همه جا صحبت از لشگرکشی روسیه به اوکراین است. نمی دانم چرا فکر می کردم دوران چنین جنگهایی به پایان رسیده است. بهانه ای شد تا کمی در مورد رییس جمهور روسیه بخوانم و از بین خطوط نورهایی بر من تابید که ده ها سوال جدید برایم ایجاد کرد.

مردم روسیه رییس جمهورشان را دوست دارند. پوتین به شیوه ای بسیار علمی بر قلب و احساس مردمش حکومت می کند. به جای سیستم جاسوسی سنتی شوروی که از مخوف ترین سیستمهای زمان خودش بود هزاران تحلیلگر اطلاعات و داده از اینترنت و شبکه های اجتماعی احساسات مردم روسیه چه رضایت و چه خشم را رصد می کنند و الگوریتمهای پیچیده هوش مصنوعی توصیه می کند که در هر زمان پوتین چگونه می تواند در عین اینکه اهدافش را دنبال می کند کماکان محبوب باشد.

نمی دانم کتاب انسان خداگونه یوال نوح هراری را خوانده اید یا نه؟ من به نوبه خودم به هر ذهن کنجکاوی توصیه می کنم حتما این کتاب را بخواند.

هراری پیش بینی می کند که احتمالا نسل ما یکی از آخرین نسلهای هموساپینس یا انسان خردمند است و در یک قرن آینده این گونه انسان منقرض می شود و گونه جدیدی از انسانها جای ما را می گیرند. این انسانها همان میزان در شیوه احساس کردن و فکر کردن و زندگی کردن با ما فرق دارند که ما با نخستیان مثل شامپانزه ها فرق داریم. او باور دارد که نشانه های این انقراض در اطراف ماست. در بین نشانه های متفاوتی که در کتاب به آنها اشاره می کند یک نشانه است که با داستان پوتین مرتبط است: جابجایی قدرت

برای قرنها انسان خردمند سفرفرگشت خود را به گونه ای طی کرد که توانست بالاخره قدرت را حداقل در بسیاری از مناطق جهان به دست بگیرد و قبایل انسانهای خردمند به این جمع بندی رسیدند که با تکیه بر احساسات و تعقل خود می توانند قدرت برتر برای کنترل جهان پیرامون باشند. انسان خردمند در ابتدای مسیر تکامل خود برای قرنها منبع قدرت را در خارج از خود می دید و برای همین افسانه هایی پرقدرت تر از تعقل و احساسات خود داشت که گروهی از انسانها با تکیه بر آن افسانه ها قدرت را در دست می گرفتند ولی کماکان آن افسانه ها مافوق هر شاه و خلیفه و پاپی بود. در چند قرن اخیر با انقلابهای صنعتی و بوجود آمدن جوامع لیبرال آن افسانه ها در بخش عمده ای از جهان به کناری گذاشته شدند و با تکیه بر خرد جمعی و آن چیز که منافع جمع را تضمین می کند قدرت برای اولین بار در تاریخ فرگشت انسان خردمند به دست خودش افتاد.

ولی با ورود به انقلاب صنعتی چهارم قدرت دارد از دست ما خارج و به الگوریتمها و هوش مصنوعی سپرده می شود. دیگر ما با فکر و احساس خود بر سرنوشت خودمان مسلط نیستیم دیگر خرد جمعی به آن معنی وجود ندارد. پایگاههای هوش مصنوعی بهتر از ما می دانند که چگونه فکر می کنیم و چه حسی داریم بنابراین حتی می توانند رفتار آتی ما را حدس بزنند و یا شکل دهند. سپردن قدرت به دست الگوریتمها و هوش مصنوعی یکی از نشانه های اصلی انقراض انسان خردمند و بوجود آمدن گونه جدیدی از انسان است که با قدرتی ما فوق قدرت فعلی بیولوژیک انسان بر جهان پیرامون تسلط خواهد داشت.

برگردیم به قصه روسیه

آیا دنیا خطی است؟ آیا قبیله انسان خردمند ابتدا قدرت را از افسانه ها می گیرد و بعد به الگوریتمها می سپارد و یا امکان این هست که قدرت از افسانه ها مستقیما به الگوریتمها سپرده شود و قبایلی در بین قبایل انسانهای خردمند هیجگاه در مسیر تکامل خود مزه در دست گرفتن قدرت را نچشند. کما اینکه افسانه ملی گرایی روسیه امروز مستقیما به الگوریتمها سپرده شده است و امید اینکه مردم روسیه در این گذار ابتدا تجربه آزادی انسان و گرفتن قدرت در دستان خود را داشته باشند بسیار کم است.

آیا داستان روسیه یکی از اولین داستانهای قبایل انسان خردمند است که با ورود به دنیای جدید گذاری غیر خطی را تجربه خواهد کرد؟

به نظر داستانی ترسناک می آید ولی یادمان باشد مزیت رقابتی انسان خردمند برای ده ها هزارسال این بوده است که بتواند قصه های محتمل آتی را بررسی کند و برای آنها راه حلهایی را امروز طراحی کند. این رویا پردازی ماست که ما را انسان خردمند کرده است و کماکان این رویا ها برای ساختن جهانی بهتر باقی است.

من و تو نیز رویا را زنده نگه داریم.