Nariman Sadri

ترغیب – ششم: اقتدار

رضا مثقالی معروف به رضا مارمولک دزد سابقه‌داری است که بارها دستگیر و زندانی شده، اما در آخرین دستگیری، اتهام او سرقت مسلحانه است. رضا را به زندانی تحویل می‌دهند. رضا در حادثه‌ای مجروح می‌شود و به بیمارستان خارج از زندان منتقل می‌شود. در آنجا لباس یک روحانی بیمار را می‌رباید و در لباس روحانیت موفق به فرار از بیمارستان می‌شود. او با مصونیتی که در لباس تازه پیدا کرده به یک روستای مرزی می‌رود تا از این طریق و با گذرنامه جعلی از کشور خارج شود؛ اما با روحانی که قرار بوده به عنوان امام جماعت به آن روستا اعزام شود اشتباه گرفته می‌شود و امامت جماعت مسجد روستا را برعهده‌اش می‌گذارند. حتما شما هم فیلم مارمولک را دیده اید و مثل من کلی خندیدید. به خاطر دارید که رضا مارمولک با شیوه خودش مردم را موعظه می کرد ولی با اینکه خیلی از راهنمایی های او با سنت همخوانی نداشت ولی سنتی ترین افراد روستا هم او را به چالش نمی کشیدند. این همان اثر اقتدار است که از جایگاه لباس رضا می آمد و اگر شخصی در جایگاه و لباس معمولی در روستا آن راهنمایی ها را می کرد چه بسا تکفیر می شد.

حقه تبلیغی اثر اقتدار: در برخی تبلیغات تلویزیونی از تصویر مرد پا به سن گذاشته با روپوش سفید برای تبلیغ مواد شوینده استفاده می کنند که از منظر محتوا بی معنی است ولی اثر مفهومی قوی دارد چون در ذهن برخی مخاطبین این تصویر با تصویر یک پزشک مجرب همانندسازی می شود و بین محصول تبلیغی و مفهوم موقعیتی ارتباط برقرار می کند.

اگر آگاه باشیم که نشانه های اقتدار مثل عنوان و یا مدل لباس و یونیفرم و یا سمبلهای قدرت و نیرومندی در جامعه چطور به راحتی می توانند جعل شوند میتوانیم خودمان را از ترغیب اقتدارگرایانه به انجام کاری که بر خلاف مصلحت ماست محافظت کنیم. البته به نظر ساده می آید ولی گفتن “نه” در این مواقع ساده نیست.

در این مواقع پرسیدن دو سوال ساده از خودمان کمک می کند که راحتتر “نه” بگوییم.

سوال اول آیا این شخص در مورد موضوعی که ما را ترغیب می کند یک خبره است؟ برای مثال در تبلیغ تلویزیونی می دانیم که مردی که روپوش سفید پوشیده است یک دکتر واقعی نیست و فقط با پوشیدن روپوش سفید به ما القا می شود که پزشک است درثانی حتی اگر پزشک هم بود در مورد جزییات مواد شیمیایی تخصصی نداشت بنابراین تصمیم به خرید مواد شوینده باید بر اساس اقتدارواقعی وغیرجعلی که بروشور تایید شده توسط سازمان غذا و دارو است انجام شود و نه مفهوم جعلی منتقل شده توسط فیلم تبلیغاتی زیرا یک پزشک جایگاه و اقتدار بی ربطی برای خرید مواد شوینده است.

سوال دوم آیا این شخص در مورد موضوعی که ما را ترغیب می کند قابل اعتماد است؟ دربرخی موارد شخصی که از جایگاه اقتدار شما را ترغیب به انجام کاری می کند قابل اعتماد در آن موضوع خاص نیست. دلیل غیرقابل اعتماد بودن تضاد منافع آن شخص است و معمولا شما به راحتی این تضاد منافع را تشخیص می دهید و نیاز نیست خیلی حرفه ای باشید ولیکن در طول زمان این حقه ترغیب پیچیده تر شده است و شخص ترغیب کننده بصورت غیر مستقیم ابتدا شما را به این نتیجه می رساند که کاری که از شما می خواهد بر ضد منافع اوست و بعد در دام ترغیب می افتید. در پاریس هزاران کافه و رستوران وجود دارد که تجارتهای کوچک خانوادگی هستند و معمولا یکی از تیم که مسن تر است و شبیه یکی از بزرگترهای خانواده است برای گرفتن سفارش به سر میز شما می آید. او خوب می داند که شما توریست هستید و شاید فقط همین یکبار در رستوران آنها پذیرایی می شوید بنابراین فروختن بشقاب گران قیمت سوددهی او را بالا می برد. یکی از حقه های رایج این است که در منو یک غذای فرانسوی که کمتر توریستی می شناسد بالاترین قیمت است و آن خانم یا آقای مهربان در زمان سفارش گرفتن به شما می گوید: ” امروز کیفیت این غذای ما خوب نیست چون مواد آن مال روز گذشته است و نتوانستیم امروزمواد تازه خریداری کنیم” اولا مدل برخورد و شیوه پوشش او چنان است که شما فکر میکنید با صاحب اصلی رستوران گفتگو میکنید و صاحب اقتدار در دادن آگاهی درست به شماست و با این جمله به شما نشان می دهد که منافع شما را ارجح به منافع خود می داند و بعد از اینکه شما چند ثانیه با کنجکاوی منو را بالا و پایین کردید یک غذای کمی ارزانتر ولی کماکان گران را که نامی آشنا برای شما دارد مثل استیک پیشنهاد می کند و چون گفته بود مواد یکی از غذاها تازه نیست به شما القا می کند که غذای پیشنهادی او از بهترین و تازه ترین مواد طبخ می شود. به احتمال زیاد شما کماکان غذای خوبی می خورید ولی صورتحساب پر و پیمانی هم پرداخت می کنید و اینجا در کنار ترغیب با اقتدار چون ترغیب با عمل متقابل هم می شوید در پاداش لطفی که به شما شده انعام خوبی هم پرداخت می کنید.

امیدوارم بعد از کرونا فرصتی به شما دست بدهد که به پاریس سفر کنید و این بار در یک کافه کوچک که غذا نوش جان می کنید یاد این حقه که براتون تعریف کردم بیفتید و لبخند بر لب بیاورید.