Nariman Sadri

ترغیب – چهارم: تایید اجتماعی

اصل تایید اجتماعی در ما آدمها به این شکل کار می کند که کاری را درست می پنداریم که تایید بقیه آدمها در اجتماع را داشته باشد و اگر رفتاری در موقعیت خاصی توسط بقیه آدمها انجام شود به نظر ما انجام آن درست می آید و بالعکس رفتارهایی غلط به نظر می آیند.

ماهیت تایید اجتماعی و پیروی بدون تفکرعمیق ازرفتارها و واکنشهای اجتماعی بطور همزمان نقطه قوت و ضعف این اصل ریشه ای در ماست. درحالی که در بسیاری موارد باعث همگرایی اجتماعی و ریشه گرفتن رفتارهای هم راستا در یک فرهنگ می شود و یک قبیله یا ملت را به هم نزدیک می کند در عین حال واکنشی بودن این پیروی نقطه ضعف آن است و می تواند مورد استفاده قرارگیرد تا به رفتاری غلط ترغیب شویم.

مشکل زمانی بوجود میاد که از تایید اجتماعی بهره برداری کنند و جمعیتی در دام تایید اجتماعی متقلبانه بیفتند. بنگاههای خبری وابسته به گروههای سیاسی حسابی از این شیوه بهره برداری می کنند. یک تظاهرات که واقعیت ثابتی هست و مثلا صدهزار نفر در آن شرکت دارند به شکل زنده از یک شبکه خبری پخش می شود که طرفدار جریان سیاسی تظاهرات کننده است و زاویه دوربین جمعیت انبوهی را نشان می دهد و خبرنگار گزارش می دهد که یک میلیون نفر شرکت کرده اند طبیعتا اکثر مخاطبان شبکه خبری همگرا با آن جریان سیاسی بوده و فکر میکنند عجب عقب افتادیم از قافله و برویم به جمعیت یک میلیونی بپیوندیم و نهایتا خود را اکثریت به حق می دانند. از طرف دیگر شبکه خبری ضد جریان سیاسی جوری فیلمبرداری می کند که جمعیت پراکنده و کمی را نشان دهد و خبرنگار گزارش می دهد که ده هزار نفر شرکت کرده اند و طبیعتا مخاطبان این یکی شبکه که همگرا با جریان سیاسی تظاهر کننده نیستند آنها را در اقلیت مطلق فرض میکنند.

در فضای کسب و کار در سالی که گذشت تاثیر اصل تایید اجتماعی را در داستان بورس تهران دیدم. در زمانی که بورس رشد روزانه چند درصدی داشت در جمع دوستان تمام انرژی آموخته خود را جمع می کردم که توضیح دهم این شیوه رشد در یک بازار کار نمی کند و حباب است و حس می کردم خیلی بلد هستم که براشون دارم توضیح می دهم که این میزان سرمایه گذاری و شرط بندی اشتباه است بعد با دهان باز از تعجب می دیدم نه تنها تحلیل آنها از حباب بودن بورس متفاوت با من نیست بلکه چند مثال پر و پیمان هم دارند از حباب در بازاری خاص که به تفصیل تعریف می کردند و باز هم کماکان باور داشتند بورس نمی ریزد چون همه آنها و باور و تایید اجتماعی مبنی بر این بود که حکومت جلوی ریزش را با ورود به بازار سرمایه و دستکاری آن می گیرد و این حرکت جمعی هجوم به سمت بورس تا جایی پیش رفت که تلویزیون دولتی داستان روستایی را نشان داد که کشاورزان کار خود را به کناری نهاده و خرید و فروش سهام میکنند و خیلی هم موفق هستند و اینگونه شد که در هر خانواده ورود به بازار سرمایه یک شیوه درست برای کسب ثروت شد و تایید اجتماعی و حرکت توده ای به سمت بورس با وجود دخالت حکومت برای کمتر شدن آسیب یکی از بزرگترین ریزشهای تاریخ سرمایه گذاری در یک بازار را در ایران رقم زد.

برای فرار از دام تایید اجتماعی لازم است همواره به هوش باشیم تا سیگنالهای فریبکارانه را تشخیص دهیم و این کار راحت نیست مگر با تمرین اینکه حتی در پیروی های درست از اجتماع از خود سوال کنیم چرا؟ آیا پیروی من از یک رفتار جمعی که بر اساس تفکرعمیق من در مورد موضوع نیست تایید خرد فردی من را خواهد داشت اگر در مورد ریشه ارزشی رفتارم عمیقا بیاندیشم؟

خود را بیآزماییم که چه میزان رفتارهای مقلدانه ما با خردورزی ما همراستاهست؟