صبح که از خواب بلند شدم پیش بینی می کردم روزتعطیل فوق العاده ای در پیش است با یک صبحانه مفصل بعد یک موتور سواری طولانی تفریحی کمی یوگا و مطالعه و خلاصه لیستی از تمام کارهایی که می شود در یک روز تعطیل از آن لذت برد و بعد هم یک پنل جالب در کلاب هاوس. ولی آنطور که فکر میکردم پیش نرفت بعد از موتورسواری زمانی که برگشتم خانه با یک تلفن کاری متوجه شدم روز قبل در طوفان تصمیم گیری های کاری یک اشتباه مهلک تجاری انجام داده ام و ممکن است در کنار از دست دادن یک فرصت تجاری خوب لطمه اعتباری بزرگی نیز به شرکت ام وارد شود. کاملا به هم ریختم و استرس گرفتم وقتی استرس دارم طول فضای اتاق نشیمن خانه را ده ها بار به سرعت طی میکنم و به راه حلهای ممکن می اندیشم. تقریبا همیشه شیوه ام این است و تقریبا همیشه بدترین راه حلها از این شیوه منتج می شود. نمی دانم چرا به شکل غریزی این کار را می کنم!! به یاد نریمان 1 و نریمان 2 افتادم باید مدیریت بحران را به دست می گرفتم ولی شرایط فیزیکی من خود در یک بحران تمام عیار ورود کرده بود. هر چه بیشتر تلاش میکردم راه حلهای درست را مرور کنم کمتر به نتیجه می رسیدم انگار تلاش من رابطه معکوس با یافتن راه حل داشت.
نگرانی بیش از حد فرد در خوب انجام دادن یک وظیفه در واقع آن فعالیت را نابود می سازد زیرا حافظه کوتاه مدت را با افکار وسواسی و بیهوده و تحلیلهای شناختی غلط پر میکند. مهار افکار و رفتارها یکی از وظایفی است که نریمان 2 بر عهده دارد و در عین حال نریمان 2 نیاز به تلاش شناختی دارد تا تمرکز کافی برای تصمیمات درست را داشته باشد. شواهد بسیار زیادی است که فعالیتهایی که فشار زیادی بر نریمان 2 تحمیل می کنند به خویشتن داری نیاز دارند. یکی از وظایف اصلی نریمان 2 نظارت و کنترل افکار و کارهایی است که توسط نریمان 1 پیشنهاد شده که برخی مجاز می شوند تا مستقیما در رفتار نمود یابند و بقیه باید سرکوب و اصلاح شوند.
در حالیکه طول اتاق را با قدمهای سریع طی می کردم در یک ساعت اول بحران چند تصمیم سریع گرفتم که هر کدام از آنها عمق بحران را بیشتر کرد. خسته شده بودم از جلوی کتابخانه که عبور کردم یاد تمرینهای نریمان 1 و 2 افتادم باید خویشتن داری می کردم تا بتوانم از حداکثر توان نریمان 2 بهره مند شوم. با خودم گفتم سه ساعت از موضوع خارج شوم و هیچ عجله ای برای داشتن راه حل نیست. با یک ساعت یوگا شروع کردم و بعد یک دوش آب گرم غذای کم حجم و پر کالری و بعد از آن ساعتی خواب.
پژوهشگران روشهای متعددی را به کار برده اند تا ارتباط میان تفکر و خویشتن داری را بررسی کنند. برخی این پرسش را در مورد همبستگی آنها مطرح کرده اند که اگر انسانها بر اساس خویشتن داری و استعداد شهودی دسته بندی می شدند آیا امکان داشت که افراد در این دو دسته بندی در جایگاه یکسانی قرار بگیرند؟ لازم است منطقی بودن و باهوش بودن را از هم تمیز دهیم. برای منطقی بودن خویشتن داری یک اصل است که ریشه در فیزیولوژی مغز دارد. نریمان 2 نیاز دارد کند و با خویشتن داری بحران را بررسی کند تا راه حل لازم را طراحی کند.
خوشبختانه با ایجاد محیطی ایمن برای تفکر کند نریمان 2 توانستم از این بحران به سلامت بیرون بیایم و تنها دقایقی قبل از پنل کلاب هاوس با پیاده سازی راه حل منطقی طراحی شده بحران فروکش کرد.
شما چطور؟ مشاهده گر تجربیات خود در هفته پیش رو درباره خویشتن داری و تفکر منطقی باشید:
” پس از گذراندن روزی طولانی در جلسات کاری و درحالیکه کاملا تخلیه هستید به جای فکر کردن درباره یک مشکل خانوادگی پیش آمده فقط سعی میکنید راهکارهای اجرایی از پیش آموخته را انجام دهید”
” همکار من به خودش زحمت نداد بررسی کند چیزی که گفته است با عقل جور درمی آید یا خیر آیا او سیستم 2 تنبلی دارد یا اینکه خیلی خسته بود؟”
تا نوشتار بعدی آرزو میکنم بر خویشتن داری ما افزوده شود.