از زمانی که در مدرسه برخی از فعالیتهای جمعی به عهده خود دانش آموزان گذاشته می شد مثل وصل کردن پرچم و آرایش کلاسها برای دهه فجر همیشه برای من مهم بود که با بچه ها گروه شویم و با هم تصمیم بگیریم که چه کارهایی را انجام دهیم. در آن زمانها انتخاب می شدم که مبصر کلاس باشم و این حس دودلی را داشتم که الان من نماینده دوستانم هستم یا نماینده ناظم در کلاس و یک حس آنارشیستی من رو به سمت نمایندگی کردن دوستانم می برد انگار اینجوری به نظرم درست تر بود و البته از حس محبوبیتی که بین همسالان خودم پیدا می کردم هم لذت می بردم. بعضی وقتها هم تاوانش را می دادم چه تنبیه هایی که در کلاس آموزش نظامی به من دادند چون آشوب به پا کردیم و چه کم شدن نمره انضباط بخاطر اینکه در چهارشنبه سوری که ترقه برده بودیم مدرسه ترقه ها را مخفی کرده بودیم. بعدتر در دانشگاه هم نماینده دانشجویان شدم و لازم شد با برخی از استانداردهای سختگیرانه آن روزها مقابله کنم که البته سیستم سنتی قبل از دوره اصلاحات خیلی جوان آشوبگری چون من رو برنمی تابید.
تقریبا در هر جایی که فرصت داشته ام در کار گروهی مشارکت کنم و صدای طبقه و صنف خودم را رساتر کنم با عشق و علاقه در حرکت جمعی از رای دادن به نمایندگان صنفی تا کاندیدا شدن و یا همکاری با منتخبین شرکت کرده ام.
امروز انتخابات نظام پزشکی هست و ازچند روز قبل کاغذی را روی کانتر آشپزخانه گذاشتم که یکی یکی کاندیداهایی که اکثر آنها برای من ناشناخته اند را بررسی کنم و انتخابهای خود را داشته باشم و بر روی آن تکه کاغذ لیست کنم. در تحلیلهایی که بر روی انتخابات سالهای گذشته خواندم متوجه شدم همیشه درصد کمی از پزشکان برای رای گیری در انتخابات حاضر می شوند (حدود 15-20 درصد). برای من خیلی عجیب بود این اعداد چون با اینکه از طبابت دور هستم با علاقه به این روند ورود کردم. بر آن شدم که کمی در مورد این موضوع تحقیق کنم و تعدادی مقالات تحلیلی را در ارتباط با رای دادن خواندم خلاصه و ساده شده آنها این است:
بیشترین همبستگی دموگرافیک با رای دادن میزان تحصیلات است که البته در مورد انتخابات نظام پزشکی با توجه به تحصیل کرده بودن رای دهنده ها خیلی کمکی به من نکرد. در مورد دلایل رای ندادن خستگی رای دهنده ها از رای دادن های بی نتیجه و بدون بازخورد مثبت دلیل اول عدم مشارکت است که با مروری که بر انتخابات نظام پزشکی داشتم این دلیل می تواند مهم باشد ولی دلیل اصلی نیست چون همواره مشارکت پایین بوده و بازخوردی نبوده که اگر متفاوت رای دهیم تغییر خواهیم داشت یا خیر. دلیل دوم بیگانگی رای دهنده ها با کاندیداها است و نداشتن قرابت فکری و حسی به نظرم این دلیل می تواند در این انتخابات بسیار مهم باشد چون فرایند تایید صلاحیت عملا جمع زیادی از پزشکان را از کاندیدا شدن محروم می کند که بسیاری از آنها شباهت ذاتی با بدنه جامعه پزشکی دارند در حالیکه کاندیداهای باقیمانده نماینده قسمتی از جامعه پزشکی هستند و نه همه آن. تجربه زیسته من هم این مشاهده را تایید می کند چون به سختی توانستم بر روی تکه کاغذم لیستی را جمع و جور کنم و بسیاری از کاندیداهای محترم نماینده اکثریت جامعه پزشکی که من سالها هست می شناسم نیستند.
به هر حال می روم رای دهم به امید اینکه منتخبین با اولویت امکان مشارکت بیشتر را در آینده فراهم کنند.
عکس: چهارمین کنگره پزشکان ایرانی در رامسر 1334