فرصتی شد تا همسفر جمعی از بهترینهای این مرز و بوم شوم و به شهر جیرفت برای افتتاح چند مدرسه که توسط خیرین ساخته شده بود سفر کنم.
برنامه سفر یک روزه بسیار فشرده بود ولی زمانهایی را داشتم تا در هیاهوی روز کمی عمیق تر تجربه زیسته ام را بررسی کنم. هر چه فکر کردم کلمه ای که توصیف سفر ذهنی من بود به “نابرابری” نزدیک تر از هر کلمه دیگری بود به همین دلیل این عنوان را برای نوشتارم برگزیدم.
سوال من این است: چگونه مدرسه سازی بر نابرابری تاثیر می گذارد؟
پژوهشهای زیادی در حوزه روانشناسی اجتماعی انجام شده که مبین این است کمبودهای مادی که مربوط به ضروریات حیات است مانند نیازهای فیزیولوژیک و نیازهای ایمنی و امنیت می توانند به شکل مستقیم بر توانایی انسانها در بهره مندی از ظرفیت ذهنی و مغزی آنها تاثیر بگذارد. این یعنی اگر چرخه فقر را برخورداران در اجتماع نشکنند نابرخورداران هر روز فقیرتر می شوند چون حتی اگر بالاترین بهره از ظرفیت ذهنی را به شکل ژنتیکی برده باشند اینقدر این ظرفیت درگیر تامین نیازهای اولیه است که فرصت شکوفایی ندارد. همچنین برخورداران فرصت اشتباه کردن در زندگی دارند و می توانند مشکلات پیش بینی نشده را مدیریت کنند چون توانایی مالی فرصت می دهد تا آسیبهای تصمیمات نادرست ما و یا قوهای سیاه زندگی ما به حداقل برسد. در مقابل طبقه ضعیف اجتماع تاب آوری کمی دارد و کوچکترین اشتباه در تصمیم گیری و یا اتفاقات بیرونی مانند بحرانهای اجتماعی-اقتصادی می توانند زندگی آنها را به شکل فاجعه باری تحت تاثیر قرار دهند.
یکی از مشکلات فقر درماندگی آموخته شده است یعنی فردی که نابرخوردار است خود را شایسته رویا پردازی و خروج از طبقه خود نمی داند. تحقیقات نشان داده اند کودکان طبقه ضعیف در برابر ظلم مثل خشونت خانوادگی و یا اجتماعی خود را سزاوار این خشونتها می دانند در حالیکه هم سن و سالهای آنها در طبقه برخوردارفرصت مقابله را حق خود می دانند. همچنین رویا پردازی برای اینکه تحصیل کنی شغل خوبی داشته باشی و زندگی لذت بخشی را تجربه کنی در فقر کشته می شود.
از این منظر که ساخت مدرسه را می بینم بیشتر به اهمیت آن پی میبرم. فرصتی برای کودکان سرزمین من تا حداقل های یک فضای آموزشی را داشته باشند و خود را لایق یک خدمت آموزشی استاندارد بدانند داشتن فضای آموزشی استاندارد فرصتی به کودکان نابرخوردار می دهد تا ساعاتی از روز را در خارج از چرخه فقر حضور داشته باشند از کپرهایی گرم که خانه های آنهاست به ساختمانی استاندارد با سیستم خنک کننده پناه ببرند و زمان خود را با معلمانی عاشق سپری کنند که تصویری متفاوت از دنیا برای آنها ترسیم می کنند. نمی دانم چه تعداد از صورتهای معصوم پشت ماسک در تصویر این نوشتار می توانند رویاهای خود را دنبال کنند. آیا لازم می شود به عنوان نیروی کمکی زودتر از بلوغ در مزرعه و یا دامپروری مشغول به کار شوند و به تامین مایحتاج خانواده کمک کنند و یا می توانند ساعاتی از روز را کودکی کنند و در رویای خود زندگی که دوست دارند را به تصویر بکشند و در کلاسهای ساخته شده یاد بگیرند چگونه رویای خود را دنبال کنند. ولی می دانم در جمع ما هستند کسانی که دغدغه ذهنی شان شکستن چرخه فقر است و تمرکز خود را بر آموزش کودکان ایران زمین نهاده اند این بزرگواران پویش “ایران من” را در کنار دهها پویش دیگر آغاز کردند تا شاید فرصت رویا پردازی و آموختن برای همه کودکان ایران فراهم شود. چه خوشحالم که در تجربه زیسته ام فرصت آموختن از آنها به من داده شد.