این روزها همه در مورد شرایط تلخ و ناگوار خشکسالی در خوزستان و البته قسمت اعظم ایران می خوانیم و می نویسیم. قصد داشتم موضوع دیگری را برای اشتراک تجربیات زیسته ام در این هفته انتخاب کنم ولی وقتی شروع به نوشتن کردم نتوانستم بنویسم و موضوعی مهمتر از تغییرات اقلیمی و پایداری محیط زیست برگزینم.
تعامل مسئولانه با محیط زیست برای جلوگیری از تخلیه منابع طبیعی و به خطر انداختن توانایی نسل آینده و مابقی ساکنین زمین در تامین نیازهای روزمره فقط یک شعار با رنگ و لعاب نیست و نیاز به اولویت دادن در برنامه ریزی های راهبردی دارد. بخش 8 قانون برنامه ششم توسعه به بحث آب و بخش 9 این قانون به بحث محیط زیست و منابع طبیعی می پردازد. وقتی که قانون را مطالعه می کنید به نظر می رسد که مربوط به یکی از کشورهای توسعه یافته است و راهبردهای خوبی برای برون رفت از شرایط بحران کم آبی در آن می بینید و لیکن سوال این است که آیا این برنامه ریزی های راهبردی برای دکور کتابخانه حاکمین است و یا قراراست به عنوان نقشه راه استفاده شود؟
در دوره ای کوتاه در خلال طرح پزشکی بر روی یک سایت در حال احداث حفاری نفتی در نزدیکی سوسنگرد مشغول به کار شدم. فرصتی بود تا با زندگی روستایی اهالی خونگرم این منطقه آشنا شوم. وظیفه من خدمت رسانی طبی به همکاران مشغول در محل و البته در اوقات فراغت به ساکنین روستای همجوار بود. خاطرم هست کارفرما دهها کارگر غیر محلی را به منطقه آورده بود تا در کارگاه حفاری مشغول به کار شوند. روستاییان به اعتراض جلوی ورود ماشینهای سنگین به سایت را گرفته بودند و چندین روز طول کشید تا بحران با استخدام نیمی از افراد مورد نیاز در کارگاه از اهالی خاتمه پیدا کند. در این مدت از سر کنجکاوی با جوانان همسن و سال خودم که خشمگین جاده را بسته بودند به گفتگو نشستم. جوانانی که کودکی خود را در زیر آتشبار جنگ آغاز کرده بودند و توسعه های اولیه دوران سازندگی کمکی به جز افزایش بیکاری و مهاجرت به شهرهای بزرگ برای آنها به ارمغان نداشت. ثروت خانواده بر اساس تعداد گاومیشهای آنها سنجیده می شد و بر عکس تصورات کودکانه ای که داشتم خبری از نخلستان نبود و تا چشم کار می کرد بیابان خشک بود. آن روزها طوفانهای شن که از سمت عراق شروع می شد شرایط را بدتر هم می کرد. آنها عصبانی بودند چون ما می رفتیم و نفت را استخراج می کردیم و آب رودهای آنها را در بالا دست سد می کردیم و آنها هر روز فقیرتر می شدند و گاومیشها لاغرتر.
امروز آن جوانان مثل من به میانه زندگی خود رسیده اند و چه بسا فرزندان آنها در سن آن روز ما باشند و این فرزندان خشمگین تر هستند و آب پشت سد است و گاومیشها مردند!
در قانون برنامه ششم توسعه آمده است (ماده35) استفاده از آب استحصالی سدها باید با اولویت تأمین آب شرب مورد نیاز در حوضه آبریز محل استقرار سد باشد و تأمین حقابه کشاورزان از رودخانهها، چشمهها و قناتها از آب سدهای احداثی بر روی این رودخانهها، قناتها و چشمهها باید انجام گیرد.
آقای وزیر لطفا از کتابخانه پشت سر کتاب قانون برنامه ششم توسعه را بردارید و در اوقات فراغت تورقی بکنید این کتاب زینتی نیست…….
عکس با مجوز عکاس استفاده شده است.