چندین روز است فکرم مشغول سفسطه است. بارها در مکالمات اداری متوجه شدم برخی تمایل دارند در زمانهایی که قصورهای کاری پیش می آید درتوجیه از استدلالهای نا راست همچون سفسطه استفاده می کنند و پشت آن خود را پنهان کنند. هر چند آموخته ام چطور برخی از این دغلبازی ها را با منطق و نور تاباندن بر روی حقیقت برملا کنم ولی همچنان سفسطه یکی از بیشترین اتفاقهایی هست که در روزمره کاری انرژی من و همکارانم را تخلیه می کند و سفسطه بازی برخی آدمها بیشترین انرژی منفی را در محیطهای همکاری و شراکت بوجود می آورد.
در نوشتارهای پیش رو در مورد سفسطه و انواع آن و تجربیات زیسته ام صحبت خواهم کرد.
اول ببینیم سفسطه چیست؟
سفسطه یک ادعا است که ممکن است درنگاه اول درست به نظر برسد اما زمانی که با قوانین منطق سنجیده شود معلوم میشود که ادعای نادرستی بوده است. معمولا از سفسطه برای گمراه کردن مردم و برای اینکه به چیزی که الزاما درست نیست اعتقاد پیدا کنند استفاده میشود. افراد زیادی هستند که دلشان میخواهد بدون داشتن دلیلی قانعکننده، شما را وادار کنند چیزی را که میگویند بپذیرید. از طرفی افراد دیگری هم هستند که نیتشان بد نیست، با این حال آنها هم استدلالی غیرمنطقی ارائه میکنند، چرا که دلالت اطلاعاتی را که در دست دارند درک نمیکنند.
برای اینکه بتوانیم در یک استدلال، سفسطه را تشخیص بدهیم باید درباره مراحل شکل گیری یک استدلال منطقی بدانیم. استدلال منطقی از تعدادی گزاره تشکیل میشود. مقدمات: گزاره هایی که شواهدی را برای استدلال ارائه می دهند و نتایج: گزاره هایی که از مقدمات فراهم شده استنباط می شوند.
برای اینکه استدلالی منطقی باشد، مقدمات باید به قدر کافی تقویتکننده نتیجه گرفته شده باشد.
مثالی که انگیزه این نوشتار شد:
همکاری اطلاعات محرمانه ای را به درستی مراقبت نکرده بود و اعتراض تند من با دعوت به همکاری و آرامش و اینکه پروژه ما نیاز به همراهی و همدلی دارد پاسخ داده شد. در اینجا گزاره دوم بسیار صحیح است ولی دلیلی برای مراقبت نکردن از اطلاعات محرمانه نیست و به این شکل نمی توان از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرد.
به خاطر بیاورید چقدر از سفسطه بازی حرص خورده اید. من هم مثل شما به جنون می رسم …….